صبح که بیدارشدی نگاهت میکردم.اما متوجه شدم که خیلی مشغول انتخاب لباسی که میخوای بپوشی.فکر میکردم یه لحظه وقت داری به من بگی*سلام*اما بعد دیدمت که از جا پریدی.....اما تو به دوستت زنگ زدی.......
با اون همه کار گمان میکنم که وقت نداری با من حرف بزنی.متوجه شدم قبل از نهارهی دوره ورت و نگاه میکنی...
شاید خجالت میکشیدی ! که یادم نکردی!بعد از انجام چند کار در حالیکه تلویزیون نگاه میکردی شام خوردی!بازم با من صحبت نکردی...
به خانوادت شب بخیر گفتی و خوابیدی... اما ب من شب بخیر نگفتی.....
اشکالی نداره مگه صبح به من سلام کردی.....صورتت را که خسته ی تکرار یک نواختی های روز مره بود لمس کردم چقد مشتاقم که بگویم چطور میتوانی زندگی زیبا تر و مفید تر را تجربه کنی... احتمالا متوجه نشدی که من درکنارت و برای کمک به تو اماده ام..........
من انقدر دوستت دارم که همیشه منتظرتم .... منتظر یک سر تکان دادن *یک دعا یک فکر* یا گوشه ای از قلبت که به سوی من آید........
به امید روزی که کمی به من وقت بدهی...............
نظرات شما عزیزان:
رها
ساعت1:43---7 فروردين 1394
ღ خــــــــــــدایا ღ
نداشتــن هیچـــگاه به تلخـــــی فراموش کـــردن یکــــــ " داشتــــن " نیستــــــــــــ
پاسخ:از خدا خواستم مرا از شر دشمنانم خلاص کند
ویکی یکی دوستانم را از دست دادم...
فاطمه (پاییزان)
ساعت15:09---27 اسفند 1393
مهیارجان داداشی مطالبی که گذاشتی خیلی دلنشین وقشنگن من خیلی می پسندم ایشالله همیشه توکارهای دیگتم مثل درست کردن وبلاگت موفق باشی وسربلند...!!!
پاسخ:مررررسی ابجی
نازگل
ساعت22:42---25 اسفند 1393
همه میتوانند عشق رابیا فرینند اما همه انها شایستگی ان را ندارند
سلام
وبلاگت خیلی قشنگ شده
موفق باشی
پاسخ:مرررسی اجی.
نازنین
ساعت20:41---25 اسفند 1393
دروود داداشی خسته نباشی
مطالب وبلاگتو خوندم تا حدودی خیلی دوست داشتم
مووفق باشی
پاسخ:سلام مرسی اجوووووو زحمت کشیدی مرسی.
پاسخ:مرسی اجوووووو نازنین